پسرم همه زندگیم

این وبلاگ برای پیرم متین که در تاریخ 20 شهریور 1395 چشم به جهان گشوده نوشته میشود تا در آینده هدیه ای از طرف من باشد.

وجود تو هدیه خدا به من

وقتی بعد از مدت ها انتظار پاهای کوچکت به زمین خدا برسد و پس از جدا شدن از بهشت خدا گریه بلندی سردهی نمیدانی که با اولین گریه ات دنیا به من می خندد و نام زیبای "مــــادر" به من می نهد.  پسرم عزیزم، متینم الان که دارم برای تو مینویسم صد روز از تولد تو میگذرد صد روز پیش چنین روزی خدا بهترین هدیه اش رو ارزونی من و بابا امین کرد. اون روز بهترین روز من و بابا امین بود صبح زود من و بابا و دو تا مامان جونها راهی تبریز شدیم خیلی هیجانزده و مضطرب بودم بعد از بستری شدن منو ساعت 11 راهی اتاق عمل کردن قبل عمل من، بابا و مامان جون رو دوباره دیدم مامان جون داشت از شوقش گریه میکرد بابا امین هم کلی استرس داشت من هم وقتی اونارو دیدم بدتر گ...
30 آذر 1395
1